محل تبلیغات شما
فكر ميكنم پارسال اوايل زمستان بود كه فكر مرگ براي هزارمين بار مثل خوره افتاده بود به جانم. درموردش با همسرم هم صحبت كردم. پرسيدم كه آيا او هم مثل من همواره به مرگ فكر ميكند؟ به مرگ نزديكانش، خودش. و اينكه وقتي مرگ هست و بالاخره روزي قرار است همه اينها تمام شود چرا زندگي ميكنيم، چرا تلاش ميكنيم، چرا كتاب ميخوانيم و هزار چراي ديگر؟ پاسخ داد كه نه به آن صورت. دستگيرم شد كه به اين چيزها فكر نميكند. حالا شايد گاهي لحظه اي چنين فكرهايي از ذهنش گذشته باشد اما نه

يك چيزي شبيه افسردگي

وقتی برگردم به روزهای هیجده سالگی

فكر ,كه ,مثل ,ميكنيم، ,هم ,ديگر؟ ,به مرگ ,ميكنيم، چرا ,داد كه ,پاسخ داد ,ديگر؟ پاسخ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هر چیزی از ریاضی ...